به گزارش مجله خبری نگار،پنجشنبه شب یلداست و بیشتر مردم ایران برای این جشن باستانی تدارکاتی چیدهاند تا در کنار خانواده یا دوستان، خاطرهای به یادماندنی را رقم بزنند. برای اینکه در کنار صرف خوراکیها و تنقلات دوستداشتنی این شب و فالگرفتن با حافظ، حسابی سرگرم باشید و بخندید و شادی کنید و شادی بیافرینید، بد نیست بازیهای گروهی را نیز در برنامه شب چله خود بگنجانید.
وقتی همه دور هم هستند با بازی کردن نه تنها چندین ساعت سرگرم میشوید بلکه موبایل و عادت چک کردن شبکههای اجتماعی را هم برای مدت خیلی کوتاهی کنار میگذارید و از مفهوم واقعی زندگی لذت میبرید.
برای خوشحال کردن لازم نیست آجیل گرانقیمت و میوههای خاصی بخرید، همین که در سادهترین حالت، یک دورهمی ترتیب بدهید و چند ساعت چشم و گوش خود را روی مشکلات جاری جامعه ببنید، کافیست تا شنبه با انرژی زیاد به سر کار بازگردید.
برای آشنایی با بازیهای گروهی جالب برای شب یلدا در ادامه همراهمان باشید.
یک یا دو نفر (بسته به کل نفرات جمع) از اتاق خارج میشوند. باقی جمع در اتاق بیماران میمانند. آنها با هم سر یک بیماری یا موضوع مشترک تصمیمگیری میکنند. مثلا توافق میکنند که یکیشان گلکلم یا آدم فضاییست. یا توافق میکنند هر کدام نفر سمت چپی خودش است. بعد این قرار، بیرون رفتهها در مقام روانپزشک به اتاق بازمیگردند و با سوالات بله/خیر از تکتک بیماران باید بتوانند الگوی تکراری را کشف و توهم جمعی را شناسایی کنند.
به طور مثال در همان موردی که هر فردی نفر سمت چپی خودش میشود، روانپزشک با پرسیدن سوالاتی درباره ظاهر افراد از تکتک جمع (موی تو کوتاه است؟ تو مرد هستی؟ چشمانت آبیست؟) و تحلیل پاسخها میتواند الگوی مطابقت جوابها بر نفرات سمت چپ را کشف کند.
ممکن است بیماران قرارهای پیچیدهتری داشته باشند (مثلا سوالات مربوط به ظاهر خودشان باشند) هر چه این الگوها پیچیدهتر باشد کار روانپزشک سختتر میشود.
یک قاعده بامزه دیگر بازی این است که، اگر بیماری جواب دقیق را ندانند (مثلا من نمیدانم نفر سمت چپیام سیگاریست یا نه) یا اصلا بخاطر فریبکاری پاسخ دروغ گفته باشد، بلافاصله میگوید: «سایکو» و همه بیماران جایشان را با هم عوض میکنند. اگر هر کدام از بیماران جواب اشتباه (غیر منطبق بر الگو) بگوید، باقی که متوجه میشوند هم از این قاعده استفاده کرده و بعد گفتن کلمه «سایکو» جابهجا میشوند. این قاعده از یک سو برای کشف برخی الگوها کار روانپزشک را سختتر میکند (در همان مثال نفر سمت چپ: شخصی که تا پیش از این ادعا میکرد چشم آبیست یکهو چشم قهوهای میشود)، اما در عین حال برای روانپزشک باهوش میتواند میانبری برای کشف الگو هم باشد (چرا قبلا بیمار ادعا میکرد که چشمش آبیست و الان یکهو چشم قهوهای شد؟)
تمام بازیکنان را دور یک میز جمع کرده و دو نفر را انتخاب میکنید. اولی از اتاق بیرون میرود و دومی با مشورت اعضای باقیمانده در اتاق تصمیم میگیرد که قرار است نقش کدام یک از آنها را بازی کند.
موقعی که تصمیم گرفته شد و مثلا معلوم شد علی قرار است فرهاد باشد از بازیکن بیرون از اتاق میخواهید وارد شود.
حالا نوبت اوست که شروع به سوال پرسیدن کند، مثلا میتواند به علی بگوید: موهای تو مشکی هستند؟ در چنین شرایطی حتی اگر موهای علی بور باشد و موهای فرهاد مشکی او باید جواب مثبت بدهد. سوالها به همین طریق پرسیده میشوند تا بالاخره معلوم شود چه کسی نقش چه کی را بازی کرده است. بازی به ترتیب افرادی که دور میز نشسته اند پیش میرود.
در این بازی باید جواب کامل بدهید و از «شاید» و «متوسط» استفاده نکنید.
به تعداد تعداد شرکت کنندگان کاغذهای کوچک تهیه کنید. تمام کاغذها سفید میمانند جز یکی از آنها که با کلمه قاتل تزئین میشود!
کاغذها را تا کنید و تکان بدهید و بعد از هرکسی بخواهید یکی از آنها را بردارد. هیچ کس نباید بداند در کاغذ دیگران چه نوشته شده و قاتل چه کسی است.
اگر دوستان شما پایه هستند و از هیجان زیاد خوششان میآید، چراغها را خاموش کنید و از قاتل بخواهید قربانی اش را انتخاب کند. تنها کسی که حق دارد بقیه را بگیرد، قاتل است. فرد یا افراد مقتول بعد از مقتول شدن (!) جیغ میزنند و مینشینند.
شما چراغ را روشن میکنید و اعضای گروه باید حدس بزنند قاتل چه کسی بوده. قاتل هم میتواند افراد را گول بزند و آنها را به یک نفر دیگر مشکوک کند. بازی به همین روند و با خاموش و روشن کردن چراغ ادامه پیدا میکند تا در نهایت اسم قاتل به زبان یکی از حاضرین بیاید.
فردی که قاتل نیست نباید خودش را جای قاتل جا بزند در غیر این صورت جریمه خواهد شد.
وسایل مورد نیاز: یک بسته جنگا
اگر از بازیهای فکری خوشتان میآید و هنوز یک بسته جنگا در خانه تان ندارید، بهتر است زودتر تهیه کنید! جنگا شامل ۵۴ قطعه چوب است که قرار است در ردیفهای سه تایی و در ۱۸ طبقه چیده شوند.
نکته دیگر این است که وقتی یک ردیف سه تایی از چوبها را افقی چیدید، ردیف دیگر را باید عمودی بچینید و این کار را ادامه دهید تا به طبقه هجدهم برسید و دیگر چوبی باقی نماند.
حالا وقت شروع بازی است و کسی که جنگا را چیده باید از جایی به جز دو ردیف بالای برج یک قطعه چوب بردارد.
اگر فکر میکنید خب اینکه کاری ندارد باید قانون بعدی را بشنوید: بازیکنها حق استفاده از هر دو دست را ندارند و باید این کار را با یک دست انجام دهند! بعد از بیرون کشیدن این قطعه از جنگا باید آن را روی بالاترین طبقه برج بگذارید و حواستان باشد که اگر آخرین طبقه عمودی است شما باید چوب انتخابی را افقی بگذارید. در ابتدای بازی ریتم کند است، اما با گذشت چندد قیقه هرلحظه احتمال دارد برج فرو بریزد و شما کسی باشید که با انتخاب اشتباه برج را ریخته!
کسی که برج را خراب کند، بازنده است.
این بازی یکبازی کلامی پرهیجان است که نیاز به قدرت تمرکز بالا دارد. در این بازی یک فرد سرزبان دار باید در حکم پرسشگر ظاهر شود و از نفر مقابل سوالهای بدیهی کند و طرف مقابل هر جایی که باید بگوید «بله»، «نه» جواب بدهد و بالعکس.
شخص پرسش گر باید پرحافظه و با تمرکز باشد و تا میتواند به بازی سرعت بدهد تا کسی که به سوالها جواب میدهد دستپاچه شود و اشتباه پاسخ دهد. کسی که در مقابل تعداد بیشتری از سوالها مقاومت میکند، برنده بازی است.
منبع:روزیاتو